جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مولوی: (تعداد کل: 5)
مولوی
[مَ لَ وی ی] (ع ص نسبی) منسوب به مولی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). منسوب به مولا و مولی. (یادداشت مؤلف). منسوب به مولا که به معنی خداوند است، بعد از الحاق یای نسبت، الفی که رابع بود به واو بدل شده زیرا که الف مقصور در آخر کلمهء سه...
مولوی
[مَ / مُو لَ] (اِخ) مولویه. نام سلسله ای از درویشان طریقهء مولوی، طریقه ای از صوفیه که پیروان جلال الدین محمد بلخی عارف و شاعر نامی هستند. (از یادداشت مؤلف). رجوع به مولویه شود.
مولوی
[مَ / مُو لَ] (اِخ) لقبی است که به جلال الدین محمد عارف و شاعر و حکیم و صاحب مثنوی معروف دهند. (یادداشت مؤلف). نام او محمد و لقبش در دوران حیات خود «جلال الدین» و گاهی «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» بوده و لقب «مولوی» در قرنهای بعد (ظاهراً از...
مولوی
[مَ / مُو لَ] (اِخ) شیخ یوسف بن احمد. از دانشمندان و پژوهشگران سدهء سیزدهم هجری بود. او کتاب «المنهج القوی لطلاب المثنوی» را در تصوف نوشت و آن شرح عربی مثنوی جلال الدین مولوی بلخی است. (از معجم المطبوعات).
مولوی
[مَ / مُو لَ] (اِخ) محمدباقر، متخلص به آگاه. از شاعران پارسی سرای هند (1158-1220 ه . ق.). رجوع به آگاه شود.