جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه موقوفه: (تعداد کل: 3)
موقوفه
[مَ فَ] (ع ص) تأنیث موقوف. ایستاده کرده شده. بازداشته. (یادداشت مؤلف). موقوفه. || ملک وقف شده. در راه خدا وقف شده. ج، موقوفات.
موقوفه
[مَ / مُو فَ / فِ] (از ع، ص، اِ)موقوفه. غیرمنقولی که عین آن حبس و ثمرهء آن تسبیل شده باشد. هرچیزی که در راه خدا وقف شده و حبس کرده باشند. چیزهای وقف کرده شده. هرچیز که طبعاً یا برحسب عرف و عادت جزء یا از توابع و متعلقات...
موقوفه
[مَ فَ] (اِخ) دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه با 311 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج5).