جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه منقل: (تعداد کل: 6)
منقل
[مَ قَ] (ع اِ) راه در کوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || پای افزار. (مهذب الاسماء). موزه و نعل کهنهء درپی کرده. (منتهی الارب). موزه و کفش کهنهء درپی کرده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || راه کوتاه. (از اقرب...
منقل
[مِ قَ] (ع ص) اسب سریع زودزود بردارنده قوائم را. مِنقال. ج، مَناقِل. (منتهی الارب) (آنندراج). اسبی که در رفتار زود به زود دست و پا را بردارد. ج، مناقل. (ناظم الاطباء). اسبی که دست و پا را تند بردارد. مُناقِل. (از اقرب الموارد). || (اِ) ابزاری که بدان آتش...
منقل
[مُ نَقْ قَ] (از ع، اِ) صورت برساخته ای است از مَنقَل. سنجر کاشی در بیت زیر منقل را به ضرورت چنین آورده است :
گه در درون شعله و گه شعله در درون
سنجر گهی سمندر و گاهی منقلم.
رجوع به مصطلاحات الشعرا ذیل «اصحاب منقل» و نیز رجوع به آنندراج و...
گه در درون شعله و گه شعله در درون
سنجر گهی سمندر و گاهی منقلم.
رجوع به مصطلاحات الشعرا ذیل «اصحاب منقل» و نیز رجوع به آنندراج و...
منقل
[مُ قِ / قَ](1) (ع ص) درپی کننده نعل و موزه را. (منتهی الارب) (آنندراج). درپی کنندهء کفش و موزه. (از ناظم الاطباء)(2). || رونده از چراگاهی به چراگاه دیگر. (ناظم الاطباء).
(1) - ضبط اول از منتهی الارب و ناظم الاطباء، و ضبط دوم از اقرب الموارد و محیط المحیط...
(1) - ضبط اول از منتهی الارب و ناظم الاطباء، و ضبط دوم از اقرب الموارد و محیط المحیط...
منقل
[مُ قَ] (ع ص) کفش نیک ساخته. || گوسپندی که از علف زاری به علف زاری رود. || بیان کرده شده و تقریرشده. (ناظم الاطباء).
منقل
[مَ قَ] (اِخ) قریه ای است دوفرسنگی بیشتر میانهء جنوب و مشرق خورموج. (فارسنامهء ناصری). دهی از دهستان حومهء بخش خورموج شهرستان بوشهر است که 170 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج7).