جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه منعی: (تعداد کل: 3)
منعی
[مَ عا] (ع اِ) (از «ن ع ی») خبر مرگ. منعاه. ج، مناعی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منعی
[مَ عا] (ع اِ) (از «م ن ع») بازداشت و بازایستاد. اسم است. (منتهی الارب). بازداشت و امتناع و بازایستادگی. (ناظم الاطباء). اسم است به معنی امتناع. (از اقرب الموارد).
منعی
[مَ عی ی] (ع ص نسبی)بسیارخورندهء خرچنگ. (منتهی الارب). بسیارخورندهء خرچنگ و آن نسبت است به مَنع به معنی خرچنگ. (از اقرب الموارد). || نزد نحویان، نامی است از نامهای غیر منصرف. (از کشاف اصطلاحات الفنون).