جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ممدود: (تعداد کل: 2)
ممدود
[مَ] (ع ص) کشیده و دراز. (آنندراج) (ناظم الاطباء). کشیده شده: سایهء همایونش بر همهء جهانیان ممدود. (یادداشت مرحوم دهخدا). بعضی گفتند که ظل ممدود است در بهشت. (کشف الاسرار ج2 ص545).
- الف ممدود؛ در عربی الفی است که بعد از آن همزه باشد، چنانکه در کساء و رداء. (از...
- الف ممدود؛ در عربی الفی است که بعد از آن همزه باشد، چنانکه در کساء و رداء. (از...
ممدود
[مَ] (اِخ) ابن عبدالله واسطی ربابی. بدو مثل می زدند در معرفت موسیقی با رباب. به سال 638 ه . ق. در بغداد درگذشت. (از تاج العروس ج1 ص263).