جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مقور: (تعداد کل: 2)
مقور
[مُ قَوْ وَ] (ع ص) قطران مالیده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به قطران اندوده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || قواره دار کرده شده. (غیاث) (آنندراج). هر چیز گردبریده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). هرچه از وسط آن سوراخ گردی بریده باشند. (از اقرب الموارد) :
چرخ...
چرخ...
مقور
[مُ وَرر](1) (ع ص) اسب باریک میان. (مهذب الاسماء). اسب باریک پهلو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
(1) - در ناظم الاطباء به فتح اول ضبط شده و ظاهراً غلط چاپی است.
(1) - در ناظم الاطباء به فتح اول ضبط شده و ظاهراً غلط چاپی است.