جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مقدمی: (تعداد کل: 2)
مقدمی
[مُ قَدْ دَ] (ص نسبی، اِ) اولی و پیشینی. (ناظم الاطباء). مقدم. برتر. بزرگ قوم. رئیس گروه : آن قوم زندانیان که نامزد یمن بودند مقدمی ایشان «وهرزبن به آفریدبن ساسان بن بهمن» و پول (پل) نهروان که وکلاء سرای عزیز را اجلهم الله است به عراق این «وهرزبن به...
مقدمی
[مُ قَدْ دَ می ی] (ص نسبی) نسبت است به مقدم که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی).