جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مقدس: (تعداد کل: 4)
مقدس
[مُ قَدْ دَ] (ع ص) پاک کرده. (مهذب الاسماء). به پاکی یاد شده. به پاکی خوانده شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پاک و پاکیزه. (ناظم الاطباء). پاک و پاکیزه و منزه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : انی انا ربک فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی. (قرآن 20/12). اذ...
مقدس
[مُ قَدْ دِ] (ع ص) پاک کننده. (مهذب الاسماء). پاکیزه کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || راهب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || کشیش که تعمید دهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || تقدیس کننده. آنکه خدای را به پاکی یاد کند : جواب داد(1)......
مقدس
[مَ دِ] (ع اِ) جای پاک و پاکیزه. (ناظم الاطباء).
مقدس
[مَ دِ] (اِخ) بیت المقدس. قدس :
ز مقدس تنی چند غم یافته
ز بیداد داور ستم یافته.
نظامی (از گنجینهء گنجوی ص 147).
چو بیدادگر دید خون ریختش
ز دروازهء مقدس آویختش.نظامی.
از او(1) کار مقدس چو با ساز گشت
سوی ملک مغرب عنان بازگشت.
نظامی.
و رجوع به معجم البلدان و بیت المقدس و قدس شود.
(1) -...
ز مقدس تنی چند غم یافته
ز بیداد داور ستم یافته.
نظامی (از گنجینهء گنجوی ص 147).
چو بیدادگر دید خون ریختش
ز دروازهء مقدس آویختش.نظامی.
از او(1) کار مقدس چو با ساز گشت
سوی ملک مغرب عنان بازگشت.
نظامی.
و رجوع به معجم البلدان و بیت المقدس و قدس شود.
(1) -...