جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه معتاد: (تعداد کل: 1)
معتاد
[مُ] (ع ص) عادت گرفته شده و عادت گیرنده. (آنندراج). خوی گیرنده و خوی پذیر و خوکاره و خوگر. (ناظم الاطباء). خوی گرفته. آموختگار. آموخته. عادت کرده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- معتاد شدن؛ عادت کردن. خوی کردن. (ناظم الاطباء).
- معتاد کردن؛ بیاموختن. آموخته کردن. عادت دادن. (یادداشت به خط...
- معتاد شدن؛ عادت کردن. خوی کردن. (ناظم الاطباء).
- معتاد کردن؛ بیاموختن. آموخته کردن. عادت دادن. (یادداشت به خط...