جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مشجر: (تعداد کل: 10)
مشجر
[مُ جِ] (ع اِ) وادٍ مشجر؛ رودبار بسیاردرخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشجر
[مَ جَ] (ع اِ) روئیدنگاه درخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
مشجر
[مَ جَ / مِ جَ] (ع اِ) کجاوه. (منتهی الارب) (آنندراج). کجاوه و چوب هوده و مرکبی کوچکتر از هوده که پوشش ندارد. ج، مَشاجر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشجر
[مِ جَ] (ع اِ) سه پایه که بر آن متاع و رخت اندازند. (منتهی الارب) (آنندراج). سه پایه ای که بر آن رخت و متاع اندازند. (ناظم الاطباء). مِشجَب. ج، مَشاجر. (محیط المحیط) (اقرب الموارد). و رجوع به مشجب شود. || سه پایهء گازر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج،...
مشجر
[مُ شَجْ جَ] (ع ص، اِ) جامهء منقش به شاخ و برگ و جز آن و آنچه بر صفت شجر باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). جامه که نقوش صورتهای درختان داشته باشد. (غیاث). هر آنچه دارای شکلهایی باشد مانا به درخت و آنچه بر صفت درخت باشد. (ناظم الاطباء) (از محیط...
مشجر
[مُ جِ] (ع اِ) وادٍ مشجر؛ رودبار بسیاردرخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشجر
[مَ جَ] (ع اِ) روئیدنگاه درخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
مشجر
[مَ جَ / مِ جَ] (ع اِ) کجاوه. (منتهی الارب) (آنندراج). کجاوه و چوب هوده و مرکبی کوچکتر از هوده که پوشش ندارد. ج، مَشاجر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشجر
[مِ جَ] (ع اِ) سه پایه که بر آن متاع و رخت اندازند. (منتهی الارب) (آنندراج). سه پایه ای که بر آن رخت و متاع اندازند. (ناظم الاطباء). مِشجَب. ج، مَشاجر. (محیط المحیط) (اقرب الموارد). و رجوع به مشجب شود. || سه پایهء گازر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج،...