جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مشاهد: (تعداد کل: 8)
مشاهد
[مُ هِ] (ع ص) بیننده و معاینه کننده. (آنندراج). آن که می بیند و می نگرد و مشاهده می کند و ناظر. (ناظم الاطباء). گواه. ج، شواهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و امیرک را با خویشتن برد تا مشاهد حال باشد و گواه وی. (تاریخ بیهقی چ ادیب...
مشاهد
[مُ هَ] (ع ص) دیده شده. گواهی داده شده. نگاه کرده. نگریسته. (از ناظم الاطباء).
مشاهد
[مَ هِ] (ع اِ) جِ مشهد به معنی جای حاضر آمدن مردمان. (آنندراج) (از محیط المحیط). جِ مَشْهَد و مَشهده. (ناظم الاطباء) :من هرگز تو را ندیده ام و نشناخته و با تو در معاهد و مشاهد ننشسته. (مرزبان نامه ص 271).
- مشاهد مکه؛ مواطنی که در آن اجتماع کنند....
- مشاهد مکه؛ مواطنی که در آن اجتماع کنند....
مشاهد
[مَ هِ] (ع اِ) شهادتگاه ها. قبرستان شهیدان. (از ناظم الاطباء). جِ مَشهد.
- مشاهد شریفه؛ قبر مطهر منور آن حضرت و قبور ائمهء اطهار صلوات الله علیهم. (ناظم الاطباء).
- مشاهد متبرکه؛ مشاهد شریفه. رجوع به ترکیب قبل شود.
- مشاهد شریفه؛ قبر مطهر منور آن حضرت و قبور ائمهء اطهار صلوات الله علیهم. (ناظم الاطباء).
- مشاهد متبرکه؛ مشاهد شریفه. رجوع به ترکیب قبل شود.
مشاهد
[مُ هِ] (ع ص) بیننده و معاینه کننده. (آنندراج). آن که می بیند و می نگرد و مشاهده می کند و ناظر. (ناظم الاطباء). گواه. ج، شواهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و امیرک را با خویشتن برد تا مشاهد حال باشد و گواه وی. (تاریخ بیهقی چ ادیب...
مشاهد
[مُ هَ] (ع ص) دیده شده. گواهی داده شده. نگاه کرده. نگریسته. (از ناظم الاطباء).
مشاهد
[مَ هِ] (ع اِ) جِ مشهد به معنی جای حاضر آمدن مردمان. (آنندراج) (از محیط المحیط). جِ مَشْهَد و مَشهده. (ناظم الاطباء) :من هرگز تو را ندیده ام و نشناخته و با تو در معاهد و مشاهد ننشسته. (مرزبان نامه ص 271).
- مشاهد مکه؛ مواطنی که در آن اجتماع کنند....
- مشاهد مکه؛ مواطنی که در آن اجتماع کنند....
مشاهد
[مَ هِ] (ع اِ) شهادتگاه ها. قبرستان شهیدان. (از ناظم الاطباء). جِ مَشهد.
- مشاهد شریفه؛ قبر مطهر منور آن حضرت و قبور ائمهء اطهار صلوات الله علیهم. (ناظم الاطباء).
- مشاهد متبرکه؛ مشاهد شریفه. رجوع به ترکیب قبل شود.
- مشاهد شریفه؛ قبر مطهر منور آن حضرت و قبور ائمهء اطهار صلوات الله علیهم. (ناظم الاطباء).
- مشاهد متبرکه؛ مشاهد شریفه. رجوع به ترکیب قبل شود.