جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مشاطه: (تعداد کل: 10)
مشاطه
[مِ طَ] (ع اِمص) صنعت شانه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). شغل و صنعت شانه کردن. (ناظم الاطباء). حرفهء ماشطه (زن شانه کننده و آرایشگر). (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
مشاطه
[مُ طَ] (ع اِ) آنچه بیفتد از موی در وقت شانه کردن. (مهذب الاسماء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). موی که بر شانه برافتد. (منتهی الارب). مویی که در شانه کردن برافتد و ساقط شود. (ناظم الاطباء). آنچه بیفتد از موی، گاه شانه کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مشاطه
[مُ شاطْ طَ] (ع مص) (از «ش ط ط») نبرد کردن کسی را در دور رفتن. یقال: شاطّه اذا غالبه فی الشطط. (منتهی الارب). غالب آمدن بر کسی در اشطاط. (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). شاطه مشاطه؛ غالب آمد او را در جور کردن بر کسی و دور شدن...
مشاطه
[مَشْ شا طَ] (ع ص) دختری که خوب شانه کند. ج، مشّاطات. (از اقرب الموارد). ماشِطه. زنی که نیک شانه زند و آن را حرفهء خود سازد. (از المنجد). و رجوع به ماشطه و مدخل بعد شود.
مشاطه
[مَشْ شا طَ] (ع ص) بزک کننده و آرایش کنندهء عروس. (ناظم الاطباء). زن شانه کش. و در عرف زنی که عروس را بیاراید و در هندوستان دلالهء نکاح را گویند و فارسیان به تخفیف نیز استعمال کنند. (از غیاث) (آنندراج). ماشطه. عروس آرای. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عروس...
مشاطه
[مِ طَ] (ع اِمص) صنعت شانه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). شغل و صنعت شانه کردن. (ناظم الاطباء). حرفهء ماشطه (زن شانه کننده و آرایشگر). (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
مشاطه
[مُ طَ] (ع اِ) آنچه بیفتد از موی در وقت شانه کردن. (مهذب الاسماء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). موی که بر شانه برافتد. (منتهی الارب). مویی که در شانه کردن برافتد و ساقط شود. (ناظم الاطباء). آنچه بیفتد از موی، گاه شانه کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مشاطه
[مُ شاطْ طَ] (ع مص) (از «ش ط ط») نبرد کردن کسی را در دور رفتن. یقال: شاطّه اذا غالبه فی الشطط. (منتهی الارب). غالب آمدن بر کسی در اشطاط. (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). شاطه مشاطه؛ غالب آمد او را در جور کردن بر کسی و دور شدن...
مشاطه
[مَشْ شا طَ] (ع ص) دختری که خوب شانه کند. ج، مشّاطات. (از اقرب الموارد). ماشِطه. زنی که نیک شانه زند و آن را حرفهء خود سازد. (از المنجد). و رجوع به ماشطه و مدخل بعد شود.