جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مسرت: (تعداد کل: 2)
مسرت
[مَ سَرْ رَ] (ع اِمص) مسره. سرور. شادمانی. شادی. خرمی. خوشی. انبساط. فرح. خوشحالی. سراء : مرا در دوستی تو چندان مسرت و ابتهاج حاصل است که هیچ چیز در موازنهء آن نیاید. (کلیله و دمنه). و رجوع به مسره شود.
مسرت
[مَ سَرْ رَ] (ع اِمص) مسره. سرور. شادمانی. شادی. خرمی. خوشی. انبساط. فرح. خوشحالی. سراء : مرا در دوستی تو چندان مسرت و ابتهاج حاصل است که هیچ چیز در موازنهء آن نیاید. (کلیله و دمنه). و رجوع به مسره شود.