جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مستحق: (تعداد کل: 2)
مستحق
[مُ تَ حِق ق](1) (ع ص) نعت فاعلی از استحقاق. رجوع به استحقاق شود. سزاوارشونده. (آنندراج). مستوجب. (اقرب الموارد). سزاوار. لایق. شایسته. درخور. ارزانی :
بود پادشا مستحق تر کسی
که دارد نگه چیز و دارد بسی.ابوشکور.
ای دل تو نیز مستحق صد عقوبتی
گر غم خوری سزد که به غم هم تو حقوری.فرخی.
که...
بود پادشا مستحق تر کسی
که دارد نگه چیز و دارد بسی.ابوشکور.
ای دل تو نیز مستحق صد عقوبتی
گر غم خوری سزد که به غم هم تو حقوری.فرخی.
که...