جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مستأصل: (تعداد کل: 4)
مستأصل
[مُ تَءْ صِ] (ع ص) نعت فاعلی از مصدر استیصال. از بیخ برکننده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به استئصال و استیصال شود.
مستأصل
[مُ تَءْ صَ] (ع ص) نعت مفعولی از مصدر استیصال. از بیخ برکنده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). از بیخ کنده. ریشه کن شده : به بوسعید تهمت کردند حدیث بردن عبدالجبار به زیر زمین و خانه و ضیاع و اسبابش همه بگرفتند و هر کسی را که بدو اتصال داشت...
مستأصل
[مُ تَءْ صِ] (ع ص) نعت فاعلی از مصدر استیصال. از بیخ برکننده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به استئصال و استیصال شود.