جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مساکن: (تعداد کل: 2)
مساکن
[مَ کِ] (ع اِ) جِ مسکن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). منازل. خانه ها. مسکن ها. رجوع به مسکن شود : و سکنتم فی مساکن الذین ظلموا انفسهم. (قرآن 14/45). و کم أهلکنا من قریه بطرت معیشتها فتلک مساکنهم لم تسکن من بعدهم الا قلیلا. (قرآن 28/58). قالت نمله یا أیها...
مساکن
[مُ کِ] (ع ص) نعت فاعلی از مصدر مساکنه. باشنده و سکونت گیرنده. (ناظم الاطباء). سکونت کننده با دیگری در یک منزل. (اقرب الموارد). و رجوع به مساکنه شود.