جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مساهله: (تعداد کل: 1)
مساهله
[مُ هَ لَ] (ع مص) مساهلت. مساهله. آسانی کردن با کسی. (منتهی الارب). با کسی آسان فراگرفتن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (دهار). نرم کردن و آسان گرفتن با کسی. (اقرب الموارد). سهل انگاری کردن. سهل گرفتن. آسان گرفتن. و رجوع به مساهلت شود.
- مساهله کردن؛ مدارا کردن. اغماض کردن....
- مساهله کردن؛ مدارا کردن. اغماض کردن....