جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مرض: (تعداد کل: 4)
مرض
[مَ رَ / مَ] (ع مص) بیمار شدن و پراکنده و مضطرب خاطر گردیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج). بیمار شدن. (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی). || سست نظر شدن چشم از کثرت نگاهبانی های مختلفه. (آنندراج). بیمار شدن و سست نظر شدن چشم. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). سست و ضعیف...
مرض
[مَ رَ / مَ] (ع اِ) بیماری و پراکندگی مزاج بعد صحت و درستگی. (منتهی الارب) (آنندراج). بیماری. (غیاث) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی). ج، اَمراض. صاحب منتهی الارب گوید به فتح اول بیماری مخصوص قلب و دل، و به فتح اول و نیز به فتح اول و دوم یعنی در...
مرض
[مَ رِ] (ع ص) بیمار و بیماردل. (منتهی الارب) (آنندراج). دارای مرض و بیماری. ج، مِراض. (از اقرب الموارد).
مرض
[مِ] (ع اِ) کشت و زرع که کوبیده باشند و هنوز به باد نداده باشند. (از ذیل اقرب الموارد از تاج العروس). ج، اَمراض.