جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مخاض: (تعداد کل: 4)
مخاض
[مَ / مِ] (ع مص) (از «م خ ض») درد زه خاستن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). درد زه گرفتن زن و جز آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد) :
ذکر حمل مریم و نخل و مخاض
ذکر یحیی و زکریا و ریاض.
مولوی (مثنوی).
|| نزدیک به زادن...
ذکر حمل مریم و نخل و مخاض
ذکر یحیی و زکریا و ریاض.
مولوی (مثنوی).
|| نزدیک به زادن...
مخاض
[مَ] (ع اِ) شتران آبستن یا شتران آبستن دوماهه، لا واحد لها من لفظها و واحدها خلفه نادر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج). شتران آبستن دوماهه. (ناظم الاطباء). || خران آبستن. (ناظم الاطباء). || شترمادگان گشن گذاشته در آنها چندان که از اضراب باز مانند. (منتهی الارب) (آنندراج)...
مخاض
[مَ] (ع اِ) (از «خ وض») جِ مخاضه. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مخاضه شود.
مخاض
[مَ] (ع مص) در کاری درآمدن. || (اِ) جای درآمدن. (آنندراج) (غیاث).