[مُ] (ع ص) مقابل محاط. اسم فاعل از احاطه. (کشاف). فراگیرنده. درگیرنده و احاطه کننده. (غیاث). صاحب آنندراج گوید در فارسی به صلهء بر مستعمل است یعنی محیط بر، دربرگیرنده :
آنکه او را قیاس وصف نکرد
زانکه شد وصف او محیط قیاس.
مسعودسعد.
و بدین مقامات و مقدمات هر گاه که حوادث بر...