جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مجمل: (تعداد کل: 5)
مجمل
[مُ مَ] (ع ص) فراهم آورده و در هم کرده. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || آیه ای که معنی آن محتاج به تفصیل باشد. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قسمی از آیات قرآنیه که به ظاهر آن مراد معلوم نشود مفصلاً مثل و اَقیموا الصلوه. و آتوا الزکوه. ولله علی الناس...
مجمل
[مُ مِ] (ع ص) کسی که جمع می کند و گرد می آورد چیزی را پس از پراکندگی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به اجمال شود. || جمله کننده حساب را. (آنندراج) (از منتهی الارب). آن که جمع می کند حسابی را. (ناظم الاطباء). || گدازندهء پیه. (ناظم...
مجمل
[مُ جَمْ مِ] (ع ص) زینت دهنده و آراینده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به تجمیل شود. || نیکوکننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). || آن که لشکر را تا دیر زمانی مقام دهد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به تجمیل شود.
مجمل
[مُ جَمْ مَ] (ع ص) آراسته. مزین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب). و رجوع به تجمیل شود.
مجمل
[مُ مِ] (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی. (مهذب الاسماء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).