جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مجرب: (تعداد کل: 3)
مجرب
[مُ جَرْ رَ] (ع ص) مرد آزموده. (منتهی الارب). آزموده و مرد آزموده. (آنندراج). مرد کارآزموده. مردی که کار وی را آزموده و استوار کرده باشد. (ناظم الاطباء). کارکشته. کرده کار. کار افتاده. کاردیده. کار آزموده. ورزیده با آزمون. تجربه کار. پر تجربه.با تجربه. استوار خرد و به تجربه. پخته....
مجرب
[مُ جَرْ رِ] (ع ص) دانای کارها. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). مرد آزمایندهء امور و دانای آنها. || آزماینده و تجربه کننده. (ناظم الاطباء). آزمایشگر. آزماینده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مجرب
[مُ رِ] (ع ص) صاحب شتران گرگین. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).