جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مثالی: (تعداد کل: 2)
مثالی
[مِ] (ص نسبی) منسوب به عالم مثال. (ناظم الاطباء).
- قالب مثالی؛ کالبدی چون کالبد مردم که روح در عالم برزخ بدان در شود. بدن هورقلیائی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به قالب مثالی شود.
- قالب مثالی؛ کالبدی چون کالبد مردم که روح در عالم برزخ بدان در شود. بدن هورقلیائی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به قالب مثالی شود.
مثالی
[مَ] (ع اِ) اصل آن مثالث است مانند ثالی در ثالث، و مثالث تارهای سوم عود است از آلات موسیقی. (از حاشیهء دیوان حافظ چ قزوینی ص 325) :
سلام الله ما کر اللیالی
و جاوبت المثانی و المثالی.
حافظ (دیوان ایضاً).
و رجوع به مثالث شود.
سلام الله ما کر اللیالی
و جاوبت المثانی و المثالی.
حافظ (دیوان ایضاً).
و رجوع به مثالث شود.