جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه لوا: (تعداد کل: 2)
لوا
[لِ] (ع اِ) لِواء. رایت. عَلَم. درفش. رجوع به لواء شود :
همانا که باشد مرا دستگیر
خداوند تاج و لوا و سریر [ نبی ] .فردوسی.
معتمد... عهد و منشور و لوا فرستاد [ یعقوب لیث را ] به ولایت بلخ و تخارستان و پارس و کرمان و سجستان و سند. (تاریخ...
همانا که باشد مرا دستگیر
خداوند تاج و لوا و سریر [ نبی ] .فردوسی.
معتمد... عهد و منشور و لوا فرستاد [ یعقوب لیث را ] به ولایت بلخ و تخارستان و پارس و کرمان و سجستان و سند. (تاریخ...
لوا
[] (اِخ) نام محلی کنار راه قزوین و رشت، میان پائین بازار رودبار و گنجه در 272هزارگزی تهران.