جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه لعبگر: (تعداد کل: 1)
لعبگر
[لَ گَ] (ص مرکب) بازیگر(1) :
باغ دیبارخ پرندسلب
لعبگر گشت و لعبهاش عجب.فرخی.
فاخته راست به کردار یکی لعبگر است
درفکنده به گلو حلقهء مشکین رسنا.
منوچهری.
(1) - Acrobate.
باغ دیبارخ پرندسلب
لعبگر گشت و لعبهاش عجب.فرخی.
فاخته راست به کردار یکی لعبگر است
درفکنده به گلو حلقهء مشکین رسنا.
منوچهری.
(1) - Acrobate.