جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قم: (تعداد کل: 3)
قم
[قَم م] (ع مص) روفتن خانه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || به لب خوردن علف. (منتهی الارب). || خوردن آنچه بر زمین است. (اقرب الموارد). || خوردن آنچه بر سفره است. || خشک شدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || آبستن کردن گشن ناقه را. (منتهی الارب).
قم
[قُ] (اِخ) از شهرهای مشهور ایران است که بیشتر با کاشان از آن نام برده میشود. طول آن 50 درجه و 53 دقیقه و عرض آن 34 درجه و 38 دقیقه است و از سطح دریا 930 گز ارتفاع دارد و بنابراین تقریباً 270 گز از شهر تهران پست تر...