جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قلعی: (تعداد کل: 6)
قلعی
[قَ] (معرب، ا) رصاص قلعی فلزی است که مس گران مس سرخ را با آن سپید کنند و آن معرب کلهی است. (از المعرب جوالیقی). نسبت است به قلع و آن نام معدنی است که از وی ارزیز خالص خیزد. (آنندراج) :
دست بر این قلعهء قلعی برآر
پای در این ابلق...
دست بر این قلعهء قلعی برآر
پای در این ابلق...
قلعی
[قَ لَ عی ی] (ص نسبی) نسبت است به شهری بنام قلعه. (از انساب سمعانی) (لباب الانساب).
قلعی
[قَ عی ی] (ص نسبی) نسبت است به قلعهء عبدالسلام. (منتهی الارب).
قلعی
[قَ عی ی] (اِخ) (فقیه) از دانشمندان است. وی در مرباط درس میداد. تألیفاتی دارد. او راست: 1- کنزالحفاظ فی غریب الالفاظ. 2- الفرائض. وی در مرباط بدرود زندگی گفت. او به قلعهء یمن منسوب است. (معجم البلدان).
قلعی
[قَ عی ی] (اِخ) ابراهیم بن سعد محدث است. وی به قلعهء عبدالسلام منسوب است. (منتهی الارب).