جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه قفل: (تعداد کل: 7)

قفل

[قَ] (ع اِ) هرچه خشک گردد از درخت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (مص) برگشتن، یا از سفر برگشتن. || بازگرداندن: قفل الامیر الجند؛ ارجعهم. || احتکار و فراهم آوردن آذوقه. (اقرب الموارد). رجوع به قفول (ع مص) شود.

قفل

[قَ فَ] (ع اِ) اسم جمع به معنی قُفّال، یعنی بازگردندگان از سفر. (منتهی الارب). رجوع به قُفّال شود.

قفل

[قُ] (ع اِ) درختی است حجازی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). درقش. (منتهی الارب). || نشان. || کلیدانه. (منتهی الارب). آهنی است که بدان در را بندند. (اقرب الموارد). ج، اَقفال، اَقْفُل، قُفول. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و با لفظ سست کردن و پیچیدن و شکستن و برشکافتن و گشادن و...

قفل

[قُ] (اِخ) قلعه ای است به یمن. (منتهی الارب) (معجم البلدان).

قفل

[قُ] (اِخ) موضعی است، و در شعر ابوتمام از آن یاد شده است. (معجم البلدان).

قفل

[قَ فَ] (اِخ) کوه های قرمزرنگی است در راه مکه از طریق بستان ابن عامر به سوی قرن المنازل. (معجم البلدان).

قفل

[قُ فُل ل] (ع اِ) آنچه بدان در را بندند. (اقرب الموارد).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.