جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قحط: (تعداد کل: 4)
قحط
[قَ] (ع اِ) ضربت سخت. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). || خشک سال. (منتهی الارب) (فرهنگ نظام) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || (اِمص) نایابی و کم یابی چیزی را مجازاً گویند. (فرهنگ نظام) (آنندراج). تنگی و کم یابی. || بی حاصلی. || بی ثمری. گرانی و سختی و بی بارانی و...
قحط
[قَ حِ] (ع ص) سخت. شدید: عام قحط؛ سال سخت. ضرب قحط؛ زدن سخت و شدید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
قحط
[قُ] (ع اِ) یک نوع ماهی است. (ناظم الاطباء).
قحط
[قُ] (ع اِ) گیاهی است. (منتهی الارب).
