جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قباله: (تعداد کل: 5)
قباله
[قَ لَ] (ع اِمص) پدرفتار شدن. (اقرب الموارد). پدرفتاری و کارسازی عمل. اسم است تقبل را. (ناظم الاطباء). || عرافه: نحن فی قبالته؛ ای فی عرافته. (ناظم الاطباء).
قباله
[قُ لَ] (ع ق) روباروی. (ناظم الاطباء). روبروی: جلست قبالته؛ روبروی آن نشستم. (ناظم الاطباء). قبال.
قباله
[قَ / قِ لَ] (ع اِ) مکتوبی که در آن مینویسند چیزی را که انسان ملتزم میگردد از کار و عمل و یا دین و جز آن. و نیز چون کسی قبول کند چیزی را بطور مقاطعه و نوشته ای بر طبق آن نویسد، آن نوشته عبارت است از قباله....
قباله
[قِ لَ] (ع اِمص) مام نافی و مامائی. (ناظم الاطباء).
قباله
[قَ لِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان بیضاء بخش اردکان شهرستان شیراز. در 67000 گزی جنوب خاور اردکان و 3000 گزی راه فرعی بیضا به زرقان واقع است و 37 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).