جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فیل: (تعداد کل: 4)
فیل
(معرب، اِ) پیل. پستانداری است عظیم الجثه که راستهء خاصی بنام راستهء فیلان را به وجود می آورد. در راستهء فیلان امروز فقط دو گونه موجود است، یکی فیل آسیایی یا هندی و دیگر فیل افریقایی. قد فیلهای هندی از افریقایی کوچکتر و گوشها و عاج آنها نیز کوچکتر است....
فیل
(اِخ) شهر ولایت خوارزم را می گفته اند، و آن را در ابتدا فیل و بعدها منصوره خوانده اند و اکنون گرگانج گویند. (از معجم البلدان). رجوع به فیلان شود.
فیل
(اِخ) دهی است کوچک از دهستان میان رود علیا از بخش نور شهرستان آمل که دارای 10 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج3).
فیل
[فَ / فَیْ یِ] (ع ص) رجل فیل الرأی؛ مرد سست عقل. ج، افیال، فیاله، فیوله. || رجل فیل اللحم؛ مرد بسیارگوشت. (منتهی الارب).