جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فکن: (تعداد کل: 2)
فکن
[فَ / فِ کَ] (نف مرخم) فکننده. (یادداشت مؤلف). صورت مرخم اینگونه صفات فاعلی فقط در ترکیب ها به کار میرود، مانند: دشمن فکن. مردفکن. سایه فکن :
کم مباش از درخت سایه فکن
هرکه سنگت زند گهر بخشش.ابن یمین.
کم مباش از درخت سایه فکن
هرکه سنگت زند گهر بخشش.ابن یمین.
فکن
[فَ] (ع مص) ستیهیدن در دروغ و درگذشتن در آن و بازنایستادن. (منتهی الارب). لج بازی و درگذشتن در دروغ. (از اقرب الموارد).