[فِ رَ] (ع اِ) فکره. رجوع به فکره شود. || اندیشه. ج، فِکَر. (فرهنگ فارسی معین) : چنان دید امیرالمؤمنین به فطرت تیز و فکرت صافی که بگرداند خاطر خود را از جزع بر این مصیبت ها. (تاریخ بیهقی).
بر خاطرم امروز همی گشت نیارد
گر فکرت سقراط بود پرّ کبوتر.ناصرخسرو.
این جهان...