جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه فلک: (تعداد کل: 7)

فلک

[فَ لَ] (اِ) آلتی چوبین که تسمه ای در وسط آن قرار داده کف پای بی ادبان و مجرمان را بدان بسته چوب زنند. (فرهنگ فارسی معین). دو سر تسمه به چوب متصل است و برای چوب زدن پای مجرم را میان تسمه و چوب قرار داده و چوب را...

فلک

[فَ لَ] (ع اِ) چرخ. گردون. سپهر. ج، افلاک، فُلُک. (منتهی الارب). جای گردش ستارگان. ج، افلاک، فلک [ فُ لُ / فُ ]. (اقرب الموارد). مجموع آسمان به عقیدهء قدما. (فرهنگ فارسی معین). آسمان. چرخ. گردون. سپهر. سماء. از بابلی پولوکو(1). (یادداشت مؤلف) :
هفت سالار کاندرین فلک اند
همه گرد...

فلک

[فَ لِ] (ع ص) مرد گرداستخوان درشت پیوند. || مرد دردگین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).

فلک

[فَ] (ع مص) گرد شدن پستان دختر. گردپستان شدن دختر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

فلک

[فُ] (ع اِ) کشتی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ترجمان علامهء جرجانی ترتیب عادل بن علی).

فلک

[فُ لُ] (ع اِ) جِ فَلَک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

فلک

[فُ لُ] (اِخ) دهی است از بخش قاین شهرستان بیرجند که دارای 166 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و زعفران است. کاردستی مردم آنجا قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.