جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فقیر: (تعداد کل: 2)
فقیر
[فَ] (ع ص، اِ) درویش که به اندازهء کفایت عیال مال دارد یا درویشی که اندک چیزی دارد و قوت میسر باشد او را. ج، فقراء. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). درویش. (ترجمان علامهء جرجانی ترتیب عادل بن علی). بی چیز. (یادداشت مؤلف). گدا. بیچاره. نادار. (یادداشت مؤلف). درویش که...
فقیر
[فَ] (اِخ) دهی است از بخش طرهان شهرستان خرم آباد، دارای 240 تن سکنه. آب آن از چشمهء فقیر و محصول عمدهء آنجا غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).