جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فعل: (تعداد کل: 3)
فعل
[فِ] (ع اِ) حرکت مردم. (منتهی الارب). اسم حدث و آن کنایت از حرکت انسان است. (از اقرب الموارد). کردار یا کنایت از عملی است متعدی. ج، فِعال. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، فعال، افعال. جج، افاعیل. (فرهنگ فارسی معین). علم، مقابل قول. (یادداشت مؤلف) :
گر از جهل یک...
گر از جهل یک...
فعل
[فَ] (ع مص) کردن کار را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
فعل
[فُ عُ] (ع اِ) جِ فعال. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).