جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فرورفته: (تعداد کل: 1)
فرورفته
[فُ رو رَ تَ / تِ] (ن مف مرکب)بزیررفته. پایین رفته.
- فرورفته دم؛ ستم کش و مغموم و بلادیده. (ناظم الاطباء). بی زبان. کسی که هرچه ستم کنند دم برنیاورد.
|| سپری شده. گذشته :
نه از آن روز فرورفتهء عمر
پس پیشین خبری خواهم داشت.خاقانی.
- فرورفته دم؛ ستم کش و مغموم و بلادیده. (ناظم الاطباء). بی زبان. کسی که هرچه ستم کنند دم برنیاورد.
|| سپری شده. گذشته :
نه از آن روز فرورفتهء عمر
پس پیشین خبری خواهم داشت.خاقانی.