جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه فرضی: (تعداد کل: 3)
فرضی
[فَ رَ ضی ی] (ع ص نسبی) دانای علم فرائض. (منتهی الارب). فرایضی. (سمعانی). العارف بالفرائض. (اقرب الموارد). رجوع به فرایض و فرایضی شود.
فرضی
[فَ رَ] (اِخ) عبیداللهبن محمد بن احمدبن محمد بن علی بن مهران الفرضی المقری ء البغدادی، مکنی به ابواحمد. امامی فاضل و پرهیزگار و ثقه بود. از قاضی ابوعبدالله محاملی و یوسف بن یعقوب بن اسحاق البهلول و جز آنان حدیث شنید. ابومحمد الخلال و ابوالقاسم ازهری را از وی...
فرضی
[فَ رَ] (اِخ) علی بن محمد بن علی القلصادی، مکنی به ابوالحسن. او را کتابی در فرائض مذاهب چهارگانهء سنت است به نام «شرح فرائض الشیخ خلیل الممالکی». (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1445).