[فِ رِ تَ / تِ] (اِ) فریشته. در زبان سنسکریت پرشیته(1) و مرکب از پر(2) و اش(3)به معنی سفیر، در فارسی باستان فرائیشته(4)، در اوستا فرائشته(5)، ارمنی عاریتی و دخیل هرشتک(6) از فرشتک، در فارسی جدید، لهجهء شمال ایران فیریشته(7) و لهجهء جنوب غربی فیریسته(8)، به سین مهمله. (از حاشیهء...