جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غلمه: (تعداد کل: 4)
غلمه
[غُ مَ] (ع مص) به معنی غَلَم. تیزشهوت شدن زن و مرد. (مصادر زوزنی). || (اِمص) تیزی شهوت جماع و خواهانی آن. (منتهی الارب) (آنندراج). شهوت. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به غلم شود :
به باد فتق براهیم و غلمهء عثمان
به دبهء علی موش گیر وقت دباب.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص54).
به...
به باد فتق براهیم و غلمهء عثمان
به دبهء علی موش گیر وقت دباب.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص54).
به...
غلمه
[غَ لِ مَ] (ع ص) مؤنث غَلِم. (منتهی الارب). زن تیزشهوت. (آنندراج).
غلمه
[غِ مَ] (ع اِ) جِ غُلام. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (غیاث اللغات). رجوع به غلام شود.
غلمه
[غُ مَ] (اِخ)(1) شهری در الجزائر است که آیین مسیحیت در قرون نخستین بدانجا رونق گرفت. (از اعلام المنجد).
(1) - Guelma.
(1) - Guelma.