جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غلغلک: (تعداد کل: 2)
غلغلک
[غُ غُ لَ] (اِ) در تداول عامه کوزهء کوچک سفالین با گردن دراز و باریک. کوزهء سرتنگ. تنگ سفالین. گراز.
غلغلک
[غِ غِ لَ] (اِ) جنبانیدن انگشتان در زیر بغل و پهلوی آدمی تا به خنده درآید(1). خارانیدن جایی حساس از تن کسی تا او را خنده افتد، چون زیر بغل و کف دست و کف پای. غلغلیچ. غلغلیج. غلغلیچه. دغدغه. غلغچ. غلملیج. کلخرجه. رجوع به غلغلیچ. شود.
(1) - Chatouillement.
(1) - Chatouillement.