جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غسول: (تعداد کل: 2)
غسول
[غَ] (ع اِ) آب غسل. (منتهی الارب). آن آب که بدان خود را بشویند. (اقرب الموارد) :
خود غرض زین آب جان اولیاست
کو غسول تیرگیهای شماست.
مولوی (مثنوی).
|| خطمی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تذکرهء داود ضریر انطاکی). || هرچه بدان دست و جز آن بشویند. (منتهی الارب) هرچه بدان دست بشویند. (مهذب...
خود غرض زین آب جان اولیاست
کو غسول تیرگیهای شماست.
مولوی (مثنوی).
|| خطمی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تذکرهء داود ضریر انطاکی). || هرچه بدان دست و جز آن بشویند. (منتهی الارب) هرچه بدان دست بشویند. (مهذب...
غسول
[غَسْ سو] (ع اِ) رجوع به غَسول شود.