جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غافلی: (تعداد کل: 1)
غافلی
[فِ] (حامص) غافل بودن. مانند غافلان گذراندن :
بعد از این روی در بهی دارم
دل ز هر غافلی تهی دارم.نظامی.
نبردم بسر عمر در غافلی
مگر در هنرمندی و عاقلی.نظامی.
بدین غافلی می گذاریم روز
که در ما زنند آتش رخت سوز.نظامی.
پیشتر از مرتبهء غافلی
غافلیی بود، خوشا غافلی.نظامی.
بعد از این روی در بهی دارم
دل ز هر غافلی تهی دارم.نظامی.
نبردم بسر عمر در غافلی
مگر در هنرمندی و عاقلی.نظامی.
بدین غافلی می گذاریم روز
که در ما زنند آتش رخت سوز.نظامی.
پیشتر از مرتبهء غافلی
غافلیی بود، خوشا غافلی.نظامی.