جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عنف: (تعداد کل: 4)
عنف
[عَ] (ع مص) رفق و مدارا نکردن بر کسی. (از اقرب الموارد). درشتی نمودن با کسی. (از منتهی الارب) (از آنندراج). درشتی کردن و تندی و ستیزه نمودن. (غیاث اللغات). عَنافه. رجوع به عنافه شود.
عنف
[عَ] (ع اِ) اول هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء): هم یخرجون عنفاً عنفاً؛ أی اولاً فأولاً؛ یعنی آنها یکی پس از دیگری خارج میشوند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
عنف
[عَ / عُ / عِ](1) (ع اِمص) درشتی و سختی. ضد رفق و مدارا. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) :
مال خدایگان بستاند به عنف و کُرْه
از دست منکرانی چون منکر و نکیر.
فرخی.
از هرات و نواحی آن... به هزارهزار دینار براه نبشتند لشکر را و به...
مال خدایگان بستاند به عنف و کُرْه
از دست منکرانی چون منکر و نکیر.
فرخی.
از هرات و نواحی آن... به هزارهزار دینار براه نبشتند لشکر را و به...
عنف
[عُ نُ] (ع ص، اِ) جِ عنیف. رجوع به عنیف شود.