جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عناد: (تعداد کل: 2)
عناد
[عِ] (ع مص) از همدیگر جدا گردیدن و کرانه گزیدن. (منتهی الارب). جدا شدن از کسی و با خلاف و عصیان با وی معارضه کردن. (از اقرب الموارد). || مکافات کردن بخلاف. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || مرتکب خلاف و عصیان گشتن. (از ناظم الاطباء). گردنکشی کردن. (فرهنگ فارسی...
عناد
[عِ] (اِخ) جدی جاهلی بوده است. و فرزندان او بطنی از سنبس، از قحطانیه باشند. مسکن آنان در برخی اعمال غربی مصر بوده است. (از الاعلام زرکلی ج 2).