[عِ رَ] (ع اِمص) عِشْره. مصاحبت کردن. معاشرت کردن. (فرهنگ فارسی معین). الفت و مصاحبت. (ناظم الاطباء). خوش زندگانی کردن با هم. (غیاث). سازگاری. (تاریخ بیهقی). رجوع به عشره شود :
چرا از یار بدعشرت سگالی
ز مدح شاه نیک اختر سگالا.عنصری.
با که کردستی این صحبت و این عشرت
بر تن خویش نبوده...