جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عشا: (تعداد کل: 4)
عشا
[عَ] (ع مص) شبکور گردیدن و ضعیف شدن بینائی. (از ناظم الاطباء). ضعیف شدن بینائی در شب و روز، و گویند نابینا شدن، و گویند بینا بودن در روز و نابینا شدن در شب. (از اقرب الموارد). || در شبانگاه چریدن شتر. (از ناظم الاطباء). شام خوردن شتران، و در...
عشا
[عَ] (ع اِ) شب کوری، و یا عام است. (منتهی الارب). شب کوری. (غیاث اللغات). سوء بصر در شب و در روز، و گویند دیدن در روز و ندیدن در شب، و یا کوری و نابینایی. (از اقرب الموارد). از عیوب اسب است در آفرینش، و آن این است که...
عشا
[عَ] (از ع، اِ) عَشاء. طعامی که بشب خورند. (غیاث اللغات). غذای شب : یکی تحریمهء عِشا بسته و دیگری منتظر عَشا نشسته. (گلستان سعدی). رجوع به عَشاء شود.
عشا
[عِ] (از ع، اِ) عِشاء. شبانگاه. (زمخشری). تاریکی شب که وقت نماز شب است. (غیاث اللغات) : یکی تحریمهء عِشا بسته و دیگری منتظر عَشا نشسته. (گلستان سعدی). رجوع به عِشاء شود.