[عَ ءِ] (ع اِ) عزایم. جِ عزیمه. (اقرب الموارد) (دهار) (منتهی الارب). رجوع به عزیمه شود. ارادهء قوی. قصد. آهنگ : عرفت الله بفسخ العزائم و نقض الهمم (نهج البلاغه)؛ خداوند را از گسیختن اراده ها و تصمیمات و نقض کردن همت ها و قصدها شناخته ام. که رایهای وی...