جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه عدل: (تعداد کل: 3)

عدل

[عَ] (ع اِمص) مقابل ستم. مقابل بیداد. داد. (دستوراللغه). مقابل جور. ضد جور. نقیض جور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مقابل ظلم. نصفت. قسط. عدالت. انصاف. امری بین افراط و تفریط. (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد). مساوات در مکافات به نیکی نیکی، و بد بدی بدی. داوری به حق. مساوی آزرم...

عدل

[عِ] (ع اِ) عوض. بدل. معادل. مقابل. برابر :
گفتم که مرغ نبود دهقان امام را
گفتا که مرغ نبود عِدلی دهد خُره.سوزنی.
|| هم بار.

عدل

[عَ] (ع مص) داد دادن. (منتهی الارب).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.