جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عجمی: (تعداد کل: 3)
عجمی
[عَ جَ] (ص نسبی) باشنده عجم هرچند که از عرب باشد. (منتهی الارب). منسوب به عجم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). نسبت است به عجم و بلاد فارس. (لباب). || آنکه سخن پیدا گفتن نتواند. (منتهی الارب). من جنسه العجم و ان أفصح. (اقرب الموارد) :
راهروان عربی را تو ماه
تاجوران عجمی...
راهروان عربی را تو ماه
تاجوران عجمی...
عجمی
[عَ جَ] (اِخ) ابومحمد حبیب بن عیسی العجمی. رجوع به حبیب عجمی شود.
عجمی
[عَ جَ] (اِخ) دهی است از بخش سراسکند شهرستان تبریز. دارای 497 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).